CIRCLE TRAINING CENTER
کد : 6615-8798      تاریخ انتشار : ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱ خرداد تعداد بازدید : 3906

مایند مسترز

Mind Masters: David Fincher
دیوید اندرو لئو فینچر (David Andrew Leo Fincher) متولد 28 اوت سال 1962 در دنور از ایالت کلرادو است. فینچر در 2سالگی به همراه خانواده‌اش به کالیفرنیا نقل مکان کرد، یعنی جایی که وی در آنجا فارغ‌التحصیل شد. او با دیدن فیلم "بوچ کسیدی" و "ساندنس کید" به فیلم‌سازی علاقه پیدا کرد و در ۸ سالگی شروع به فیلم‌برداری با دوربین هشت میلیمتری خود نمود.
در میان گونه‌های سینمایی؛ ژانر جنایی یکی از محبوب‌ترین‌ها است، نه به این دلیل که مملو است از فضاهای تاریک ، قتل و خون ریزی‌ ؛ بلکه این ظرفیت‌های خاص داستانی و سینمایی این ژانر است که باعث می‌شود تماشاگران بسیاری به آن علاقمند باشند. طوریکه از پس آن،ژانر های پرطرفداری چون Thrillerیا همان "مهیج" تولید می­شوند. اگر حدوداً به یک قرن پیش نگاه کنیم می­توانیم اشخاصی را مشاهده کنیم که این ژانر را به محبوبیت کنونی رساندند. اشخاصی همانند آرتور کانن دویل (Arthur Conan Doyle)  نویسنده آثار "شرلوک هلمز" یا "آگاتا کریستی" (Agatha Christie) که با نوشتن کتاب­های "پوآرو و خانم مارپل" به شهرت جهانی رسیدند. ظرفیت این ژانر چنان بالاست که به راحتی توانسته با ژانر پلیسی و کارآگاهی ترکیب شده و به یکی از پرطرفدار ترین گونه­های ادبیات، سینما و تلویزیون تبدیل شود.  در سینما فیلم‌های ژانر جنایی اکثراً معما گونه پیش می‌روند و در واقع با ژانر معمایی ترکیب شده اند و در نتیجه با تزریق تعلیق و سوسپانس و همچنین اکشن ؛ داستان را دلهره­آور می‌سازند. اثر خوش ساختی مانند "هفت" محصول سال  1995 ساخته‌ی "دیوید فینچر" شاید مثال خوبی برای سینمای جنایی ،معمایی و دلهره­آور باشد. فیلم هفت داستان مأمور جوانی به نام دیوید میلز است که در کنار کارآگاهی کهنه کار به نام ویلیام سامرست به دنبال دستگیری یک قاتل سریالی باهوش و خطرناک است، که بر اساس ویژگی‌های هفت گناه کبیره که در الهیات مسیحی آمده، به جستجوی قربانیانش می‌پردازد. در این فیلم، بازیگران بزرگی نظیر مورگان فریمن، برد پیت، گوئینت پالترو و کوین اسپیسی به ایفای نقش پرداخته‌اند. فینچر که در دهه‌ی هشتاد میلادی، یکی از سرشناس‌ترین کارگردانان موزیک ویدئو به حساب می‌آمد، فیلم هفت را در سال ۱۹۹۵، سه سال پس از تجربه‌ی ناموفق فیلم "بیگانه ۳" (Alien 3) به عنوان دومین فیلم بلند کارنامه‌اش ساخت. این فیلم پس از نمایش، ضمن استقبال گرم تماشاگران، با واکنش­های عموماً مثبت منتقدان همراه شده و در ادامه، فینچر را به عنوان یکی از فیلمسازان مستعد در ژانر جنایی و دلهره آور، به دنیای سینما معرفی کرد.
 

دیوید اندرو لئو فینچر (David Andrew Leo Fincher) متولد 28 اوت سال 1962 در دنور از ایالت کلرادو است. فینچر در 2سالگی به همراه خانواده‌اش به کالیفرنیا نقل مکان کرد، یعنی جایی که وی در آنجا فارغ‌التحصیل شد. او با دیدن فیلم "بوچ کسیدی" و "ساندنس کید" به فیلم‌سازی علاقه پیدا کرد و در ۸ سالگی شروع به فیلم‌برداری با دوربین هشت میلیمتری خود نمود. در آن زمان، او در ساعات خالی­اش، چند تئاتر را کارگردانی کرد و در همان حین به شغل­های پاره وقتی همچون ظرف شویی در رستوران می پرداخت. دیوید فینچر 21 ساله بود که در کمپانی (ILM) به عنوان عکاس و دستیار کارگردان مشغول به کار شد و فرصت کار در فیلم­های "بازگشت جدای" (1983)  و "ایندیانا جونز و معبد مرگ"(1984) را به دست آورد. سپس او شروع به ساخت آگهی تبلیغاتی و برنامه­های کوتاه در شبکه­های تلویزیونی کرد. در آن زمان او برای برندهایی مثل: شنل، نایکی، لیوایز، رِولون، کوکاکولا، پپسی و سونی آگهی ساخت. سپس فینچر سراغ ساخت موزیک ویدیو رفت و برای افرادی مثل «مایکل جکسون» و «مدونا» کلیپ ساخت.

در سال 1992 پس از ساخت چند کلیپ موفق، فینچر فرصت ساخت قسمت سوم فیلم معروف "بیگانه" را بدست آورد. در آن زمان، فیلم بیگانه ۳، پرهزینه‌ترین فیلم ساخته شده توسط یک کارگردان تازه‌کار بود، فیلمی که نامزد اسکار بهترین جلوه‌های ویژه نیز شد.

دیوید فینچر در مورد فیلم های مورد علاقه اش می­گوید: « به فیلم­هایی علاقه دارم که از خود یک رد و اثر به جا می­گذارند مثل فیلم "آرواره­ها "(1975) که باعث شد دیگر در دریا شنا نکنم. فینچر لیستی بلند بالا از فیلم­هایی که در زندگی­اش تأثیر گذاشته یا او را به سینما علاقه­مند کرد را منتشر ساخت که در میان آن­ها می­توان به پدرخوانده ( قسمت دوم) ۱۹۷۴، بیگانه ۱۹۷۹، لورنس عربستان ۱۹۶۲، ترمیناتور ۱۹۸۴ و جن‌گیر ۱۹۷۳ اشاره کرد.

پس از موفقیت خیره­کننده در فیلم هفت، در سال ۱۹۹۷، فینچر تصمیم به ساخت فیلم بازی گرفت. فیلمی که از نظر ساختاری شباهت زیادی با فیلم قبلی فینچر داشت. فینچر به لحاظ دیدگاه سیاسی همواره مخالفت و موضع انتقادی خود نسبت به نظام سرمایه‌داری را در فیلم‌هایش به تصویر کشیده است. بطوری که در  Fight Club «باشگاه مشت زنی» این رویکرد انتقادی سیاسی به اوج خود می‌رسد و رویه‌ای آنارشیستی پیدا می‌کند، یا در  The Social Network «شبکه اجتماعی» به‌شکل بامزه و تحقیرآمیزی در کاراکتر زاکربرگ که با دمپایی در دانشگاه می چرخد و قاضی عالی رتبه ایالتی را  سرکار و تحقیر می نماید، نمود پیدا کرده است.

 

این مایه‌های انتقادی سیاسی در «بازی» هم حضور موثر و ویژه‌ای داشته است. شخصیت قهرمان با بازی خوب مایکل داگلاس وارد این بازی ناخواسته می‌شود و شدیداً آسیب می‌بیند. به نظر می­آید از لحاظ تماتیک دارد تقاص گذشته خود و عیش و نوش و لذت‌گرایی مداوم در زندگی مرفه و پر زرق و برق خود، که برآمده از مناسبات سرمایه‌داری است، را پس می‌دهد. او نتیجه همه بدرفتاری‌هایش با زیردستان خود را می­بیند تا سرمایه‌داری مورد نکوهش کارگردان قرار گیرد.

قهرمان­های فیلم­های فینچر، معمولاً افرادی تنها و طرد شده هستند و یا مهارت­های اجتماعی پایینی دارند: شخصیت «راوی» در باشگاه  Fight Club مشت زنی، مردی تنها و بی­خواب است که برای بهبود وضعیت خوابش وانمود می­کند سرطان دارد و در کلاس های جمعی آن افراد شرکت می­کند.باشگاه مشت زني  Fight Club محصول ۱۹۹۹، داستان دو دوست (با بازی ادوارد نورتون و برد پیت) است که تصمیم می‌گیرند یک باشگاه مشت زنی زیرزمینی راه انداخته و زندگی جدیدی را شروع کنند.

فینچر، در ساخت فیلم هایش وسواس زیادی به خرج می­دهد؛ حتی تیتراژ فیلم­هایش همگی به نحوی متفاوت و جالب توجه­اند.

در فیلم­های فینچر گاهی تصاویری نشان داده می­شود که بیننده را به فکر فرو می برد، که چطور آنها را تصویربرداری کرده است. گاهی تصاویر از زاویه یک محیط بسته هستند که نمونه آنها را در فیلم­های "دختر گمشده"، "اتاق وحشت" و "بازی" می­توان یافت و گاهی تصاویری ترکیب شده با جلوهای کامپیوتری هستند و چشم بیننده را به تعقیب نماها وادار می سازند.

اتاق وحشت Panic Room فیلم بعدی فینچر پس از "  Fight Club " بود که اصلاً نتوانست در حد و اندازه‌های فیلم‌های قبلی فینچر باشد و نقدهای معمولی دریافت کرد، اما همچنان از نظر ساخت و جلوه های ویژه جزو فیلم­های مورد توجه فینچر قرار گرفته است، طوری که قسمت­های زیادی از فیلم، اکثراً در پلان سکانس­ها، صحنه­ها فول CG هستند و با نرم­افزار­های رایانه­ای ساخته شده اند. فینچر گاهی برای مرموزتر نشان دادن فضای فیلمش به آن فیلتری سبز یا آبی اضافه می کند؛ گاهی در فضاهای تاریک نظر بیننده را با خط قاطع نور چراغ­قوه جلب می­کند و اغلب از لنزهای آنامورفیک (یک قابلیت در تدوین فیلم) استفاده می­کند.

پس از ۵ سال دوری از سینما و در سال ۲۰۰۷، فینچر تصمیم به ساخت "زودیاک" Zodiac گرفت. زودیاک روایت­کننده­ قصه­ای اقتباسی از یک پرونده جنایی در آمریکاست که به قاتلی مخوف و عجیب پرداخته که در طی چندین سال به صورت زنجیروار دست به شکار می­زند. روایت فیلم با نامه­های ارسالی قاتل به یکی از مجله­های سن فرانسیکو آغاز گشته که در سیر پرفراز و نشیبش، فینچر به سبک خود، یک اثر معمایی و مرموز را با ضرب­آهنگ منظم و قاعده­مند جلو می­برد. در این اثر فیلمساز همچون فیلم هفت، قاتلش را از ابتدا در پس پرده ابهام شخصیت پردازی کرده و اساساً بوسیله کارکرد خطی درام، تخیل مخاطب را همراه بدنه­روایی اثر همراه می­کند. در این بین شخصیت عصبی، خودمختار و کنجکاو "رابرت گری اسمیت" با بازی خوب و اندازه "جک جیلنهال" ، تشدید کننده طول موج ضرب­آهنگ و باعث سرعت بخشیدن به ریتم فیلم است. فینچر در این فیلم از قانونی استفاده کرده که می­گوید "انسان از چیزی که نمی­بیند و نمی­شناسد می­ترسد" و طبق این قانون فیلمش سرشار است از  تعلیق­های ترسناک و لحظات دلهره­آوری. 

در 2008   The Curious Case of Benjamin Button (سرگذشت عجيب ”بنجامین باتن" )توسط فينچر ساخته شد. اين فيلم داستان زندگی فردی با بازی "برد پیت" است که بر عکس سایر مردم، وقتی به دنیا می‌آید، پیر است و در طی گذشت سال‌ها، جوان­تر می‌شود. فیلم از همه نظر موفق‌ترین فیلم فینچر است. شخصیت اصلی این فیلم الهام گرفته از یک داستان کوتاه اثر "اف. اسکات فیتزجرالد" است. فیلم‌نامه این فیلم را "اریک راث" نوشته است، برد پیت و کیت بلانشت بازیگران اصلی آن هستند. در گیشه، فیلم فروش بسیار خوبی داشت و در مراسم اسکار نیز نامزد ۱۳ جایزه اسکار شد و فینچر برای اولین بار نامزد اسکار بهترین کارگردانی گرديد. بخش گریم و جلوه­های کامپیوتری نامحسوس این فیلم نقش به سزا و غیر قابل انکاری دربطن فیلم دارند که هر دو بخش نیز برنده جایزه اسکار شدند. در اکثر صحنه­ها دیتا­های صورت برد پیت را جداگانه در استودیو اسکن می­کردند تا حالت­های مختلف صورت پیت را داشته باشند و سپس به مدل  D3 صورت بنجامین باتن در نرم­افزار منتقل شده و پس از میکس ، به صحنه اصلی فیلم، روی صورت شخصی قدکوتاه که نقش پیری­های بنجامین را بازی می­کرد، اضافه می­شد. ترتیب جوان شدن بنجامین و ترتیب پیر شدن بلانشت از جذابیت­های مسحور کننده فیلم به شمار می­رود. کسانی که با دیوید فینچر همکاری داشته­اند؛ این موضوع را تصدیق می­کنند که او روی کارش وسواس زیادی دارد و برای رسیدن به برداشت دلخواهش، ده­ها بار یک سکانس را فیلمبرداری می­کند. او در این باره می­گوید: «بعضی­ها می­گویند میلیون راه برای گرفتن یک صحنه وجود دارد؛ اما به نظر من احتمالاً فقط 2 امکان وجود دارد که یکی از آنها هم مسلماً اشتباه است.»

فینچر در سال ۲۰۱۰ فیلمی به نام  The Social Network "شبکه اجتماعی" را کارگردانی کرد. شبکه اجتماعی در مورد یک مرد جوان است که از یک استعداد غیرطبیعی برخوردار است؛ توانایی نگاه به یک سیستم کامپیوتری با قابلیت­های نامحدود و احساس شروع یک حرکت در راه رسیدن به پیروزی. نام او "مارک زاکربرگ" خالق فیس­بوک است که در سن 20 سالگی یک میلیاردر شد.«شبکه اجتماعی» فیلمی است بسیار با اطمینان، بی­تاب، سرد، هیجان انگیز و به خودی خود باهوش.

فینچر در سال ۲۰۱۱ کارگردانی فیلمی به نام  )The girl with the Dragon tattoo دختری با خالکوبی اژدها( را بر عهده گرفت که البته نسخه انگلیسی از فیلمی سوئدی با همین نام است که در سال ۲۰۰۹ عرضه شده ‌است. نسخه  اول فیلم دختری با خالکوبی اژدها که در سال 2009 ساخته شد، فیلمی قدرتمند و گیرا بود و ساخت نسخه­ای جدید، که قادر به رقابت با آن باشد را مشکل می­نمود، این موضوع باعث شد تا تماشاگران از نسخه جدید توقعات سنگینی داشته باشند. قابل تصور نبود کسی بتواند نسخه جدیدی از این فیلم بسازد که انتظارات تماشاگران را برآورده کند، اما فینچر مشخصاً در انجام این کار موفق شده و امضای او که همانا ایجاد صحنه­ها، وقایع و نتایجی است که هیچ­کس دیگر جز فینچر توان ایجاد آنها را ندارد، در بیشتر صحنه­های فیلم مشهود است.

فینچر سپس در سال 2013 دست به ساخت سریالی فراموش نشدنی،­­ ساختارشکن و شوکه­کننده  زد؛ سریال House of Cards داستان "فرانک آندروود" (Francis Underwood) با نقشه­های زیرکانه­اش را روایت می کند. سریالی با بازی شاهکار و بی نظیر "کوین اسپیسی" که تمامی قسمت­هایش شوکه کننده است و هر بار که فرانک آندروود به دوربین نگاه می­کند مو به تن مخاطب راست می­شود. این سریال از لحاظ فنی با توجه به کارگردانی یک‌دست، طراحی صحنه مناسب، بازی‌های بی‌نظیر و ترفند دیالوگ‌های رو به دوربین کویین اسپیسی (فرانک آندروود) که در تئاتر، تلویزیون و سینما به “شکستن دیوار چهارم” معروف است، توانسته هم‌ذا‌ت‌پنداری مخاطب را برانگیزد به طوری که بیننده روی زشت قدرت و سیاست را با تمام وجود حس می‌کند و شخصیت ” فرانک آندروود” را به تمادی از این سیستم قدرت، باور می‌کند.

 

آخرين فيلم اكران شده از فينچر، پر فروش­ترین فیلم وی "gone girl" يك تريلر پليسي جنايي است، كه"بن افلك و رزاموند پايك" در آن به ايفاي نقش پرداخته‌اند. "گان گرل" براساس رمانی به قلم "گیلیان فلین" ساخته شده است که بی­شباهت به اتفاقاتی که برای او در دوران بحران اقتصادی آمریکا رخ داد نیست. فینچر با ظرافت و وسواس بسیار زیاد موفق شده حساس­ترین فصل رمان "دختر ناپدید شده" یعنی رابطه میان نیک و اِمی و دیالوگ های روانشناسانه­شان را به سینما بیاورد. رابطه میان نیک و اِمی سراسر فراز و نشیب است و فیلم تأکید بر آن دارد که ابداً هیچکس قادر به درک فرد دیگری نیست و اگرچه که خود آنها اعتقاد بر این دارند که شاید عاشق یکدیگر باشند و در رابطه­شان همه موارد را بررسی کرده­اند اما ابداً اینطور نیست.

در آن سال این حرف در بین سینمادوستان زمزمه می­شد که انگار " gone girl " آخرین فیلم سینمایی فینچر است یا کم کم فینچر می­خواهد مدتی را با سینما قهر کند. پس از 3سال دوری فینچر از این عرصه در سال 2017 همکاری دوباره با "نتفلیکس" را قبول کرد و سریالی تمام عیار در ژانر جنایی با نام "mindhunters" که به یکی از متفاوت­ترین سریال­های این ژانر بدل شده را خلق میکند. فینچر همچنین تهیه­کننده یکی از ساختارشکن­ترین انیمیشن­های سریالی طول تاریخ نیز بود. همکاری فینچر با تیم "میلر" در نهایت شاهکاری به نام"Love, Death & Robots "  را ارائه داد که سر و صدایی زیاد به پا کرد.

قطعاً هیچ سینما دوستی علاقه ندارد که فینچر فیلم سینمایی نسازد ولی این جدایی فینچر با سینما نزدیک به 5 سال است که طول کشیده است. در این میان شایعه­هایی بنا به کارگردانی قسمت دوم "world war Z" توسط فینچر به گوش می­رسید که حقیقت نداشته، اما ناگهان خبر ساخت فیلم "mank" توسط فینچر همه طرف­دارانش را خوشحال کرد. فیلم "زندگی نامه هرمن جی. منکیویچ" نویسنده فیلم "Citizen Kane" است. منکویچ همچنین بخاطر همکاری با "ارسن ولز" (Orson Welles) در فیلم­نامه­نویسی فیلم مذکور مشهور است که البته هر دوی آنها اسکار بهترین فیلم‌نامه را دریافت کردند. از دیگر کارهای او می‌توان به The Wizard of Oz ،The Pride of the Yankees و Duck Soup اشاره کرد.

امیدواریم همگی بتوانیم پس از اکران این فیلم، دوباره تجربه­ای دلنشین از سینمای فینچر داشته باشیم.