۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۲ آبان
تعداد بازدید : 2626

Mind Masters: James Cameron

جیمز فرانسیس کامرون در 16 آگوست سال 1954 در اونتاریوی کانادا به دنیا آمد.فیلیپ کامرون، پدرش، مهندس برق و مادرش هنرمند و پرستار بودند. تاثیراتی که والدینش بر روی او گذاشتند بسیار زیاد و مشهود است، از این رو همه او را هنرمندی فنی می دانند که از همه چیز سر در می آورد.
نویسنده: امیر احمد علوی
جیمز کامرون جزو آن دسته کارگردان هاییست که علاوه بر ساختن فیلم های عالی و خلق کاراکترهای ماندگار،با هر فیلمش، سینما را چندین پله ارتقا داده و چارچوب های جدیدی برای سینما تعیین کرده است. این کارگردان کمال گرا،وسواسی و نکته سنج برای به تصویر کشیدن دید خارق العاده و متفاوتش همیشه نیازمند تکنولوژی های پیشرفته ای بوده و همیشه خودش برای ارتقا دادن سینما دست به کار شده . وی خالق چندی از بزرگ ترین، متفاوت ترین و جریان ساز ترین دنیاهای سینماست. جیمز کامرون همان طور که استاد خلق کردن طبیعی ترین و هیجان انگیز ترین صحنه های اکشن و تعقیب و گریز دهه 80 سینماست، خالق جک و رز، دونفر از مشهور ترین زوج های سینما نیز است. همانقدر که در ساخت صحنه های اکشن استاد است ، در خلق صحنه های ماندگار احساسی همانند ایستادن جک و رز در دماغه ی کشتی نیز مهارت دارد.کامرون کارگردانی است که ضربه‌ی دراماتیکِ تک‌تکِ پلان‌هایش احساس می‌شود. او با نوآوری هایش در ساخت فیلم، باعث شده که تمامی دنباله های ساخته شده بر روی فیلم های او به نوعی مسخره جلوه کنند زیرا اصلا نمیتوانند در حد و اندازه فیلم کامرون ظاهر شوند، برای مثال قسمت دوم فیلم ترمیناتور که به روز داوری معروف است نه تنها ساخت دنباله ای خوب را برای ترمیناتور غیر ممکن کرد ، بلکه تمامی فیلم های اکشن بعد از روز داوری، سایه سنگین این اثر را روی خود احساس می کنند و شاید کمتر فیلمی توانست به آن استانداردی که جیمز کامرون در روز داوری ارائه داد نزدیک شود. از طرفی دیگر جیمز کامرون با ساخت فیلم بیگانه ها چنان دنباله ای کمال یافته برای فیلم ریدلی اسکات ساخت که این مجموعه همچنان بعد از 41 سال در تلاشی نافرجام، برای خلق نیمی از آن ترسی که اسکات خلق کرد و کامرون آن را به اوج رساند دست و پا میزند. جیمز کامرون آنچنان در ساخت فیلم وسواس دارد که با گذشت 40 سال از سابقه کارگردانی، تنها 7 فیلم ساخته و البته نتیجه کار نیز همیشه شوکه کننده و شاهکار بوده است. جیمز کامرون در کنار فیلمسازی، مشغول به کار های فراوان دیگری نیز است. او یکی از بزرگ ترین حامیان محیط زیست و حیوانات است.او جهان‌گرد فعالی است و در کشف اعماق دریاها خدمات زیادی انجام داده است. از فعالیت‌های کامرون در این زمینه می‌توان به همکاری در ساخت دوربین‌های فیلمبرداری کنترل از راه دور در زیر دریا اشاره کرد.
 
 
 
***
 
جیمز فرانسیس کامرون در 16 آگوست سال 1954 در اونتاریوی کانادا به دنیا آمد.فیلیپ کامرون، پدرش، مهندس برق و مادرش هنرمند و پرستار بودند. تاثیراتی که والدینش بر روی او گذاشتند بسیار زیاد و مشهود است، از این رو همه او را هنرمندی فنی می دانند که از همه چیز سر در می آورد. او ابتدا به کالج استنفورد رفت و سپس در سن 17 سالگی به صورت خانوادگی به ایالت کالیفرنیا نقل مکان کردند و پس از آن در دانشگاه میلتن ایالت کالیفرنیا مشغول به تحصیل در رشته فیزیک شد. در دوران تحصیل همه جیمز را شخصی میشناختند که عاشق اختراع کردن و خلق چیز های عجیب بود. او نه به ورزش اهمیتی میداد و نه درس.از آنجا که او دانشگاه را مسیر مناسبی برای اجرای تخیلات خود نمیدانست، خیلی زود از دانشگاه انصراف داد و برای مدتی راننده کامیون و تریلی بود و شروع به سفر کردن با کامیونش کرد. کمتر صحنه ی اکشنی را میتوان در ترمیناتور پیدا کرد که کامیون در آن نقش عمده ای نداشته باشد. به عبارتی دیگر،  وسیله نقلیه های بزرگ در فیلم های جیمز کامرون تاثیرات زیادی دارند، از "AMP" suit های فیلم آواتار و بیگانه ها گرفته تا کامیون های عصبانی و عظیم الجثه فیلم های ترمیناتور.حتی در درام عاشقانه‎اش نیز ما تایتانیک را داریم،بزرگترین وسیله نقلیه عصر خود که سازنده اش میگفت خدا هم نمیتواند تایتانیک را غرق کند.
 
 
جیمز در آن سال ها با شارون ویلیامز که همانند سارا کانر، قهرمان قسمت اول ترمیناتور، پیشخدمت رستوران بود ازدواج کرد. اما سال 1977 سال حیاتی و مهمی برای کامرون بود.در همان سال بود که جرج لوکاس، قسمت اول جنگ ستارگان را به اکران درآورد و خود لوکاس نمیدانست که با فیلمش، علاوه بر متحول کردن سینما، جیمز کامرون را نیز علاقه مند به سینما میکند.پس جیمز کامرون 23 ساله از کارش با کامیون استعفا داد و خواست که شانسش را برای خلق آثار علمی تخیلی امتحان کند.
 
او پس از گذراندن چند دوره کوتاه فیلمنامه نویسی و کارگردانی، اولین تجربه کارگردانی را در فیلم کوتاه زینو جنسیس انجام داد و به گفته خودش اولین تجربه اش همانند دکتری بوده که اولین عمل جراحی خود را انجام داده است. او سپس به عنوان دستیار تولید در فیلم Rock 'n' Roll High School همکاری کرد و به دلیل نبوغی که داشت در استدیو راجر کورمن استخدام شد و به عنوان کارگردان هنری و طراح مدل‌های مینیاتوری در فیلم Battle Beyond the Stars کارکرد و تواناییش را برای خلق جلوه های ویژه خیره کننده به اثبات رساند. 
 
کامرون در سال 1982 به عنوان طراح جلوه های ویژه به فیلم کالت "پیرانا2:تخم‎ریزی" پیوست. این فیلم به کارگردانی میلر دریکMiller Drake و اویدیو اسونیتیس Ovidio Assonitis بود که دائما باهم اختلاف نظر و دعوا داشتند.کار تا جایی پیش رفت که میلر پروژه را ترک کرد و تهیه کننده فیلم، جیمز کامرون جوان و کم تجربه را جای او گذاشت. فرصت خوبی برای جیمز فراهم بود تا خود را به عنوان یک کارگردان در اولین فیلم بلند خودش ثابت کند. البته او بعدها اعلام کرد که کارگردانی آن فیلم به او حس «اولین فیلم» را نمی‌داد؛ زیرا او نیز با اسونیتیس اختلاف نظر داشت. این فیلم تجربه بسیار بد و افتضاحی برای کامرون بود چرا که بودجه فیلم بسیار اندک بود و اکثر اعضای فیلم به زبان ایتالیایی صحبت میکردند. جیمز به دلیل استرس فراوانی که برای فیلم تحمل میکرد یک شب که سرمای شدیدی نیز خورده بود کابوسی دید که به نوعی زندگی اش را دست خوش تغییر قرار کرد. او بعد ها گفته است که در کابوسش رباتی قد بلند با چشمانی قرمز دیده بود که از آینده، برای کشتن او آمده است. این کابوس، الهام بخشش شد تا فیلمنامه ای بنویسد.فیلمنامه کامرون مورد تایید اکثر کمپانی ها بود ولی مشکلی که روئسای کمپانی ها داشتند این بود که حاضر نبودند کامرون که کارگردانی تازه کار بود و فیلمی همانند پیرانا نیز در کارنامه اش داشت، فیلم را کارگردانی کند. کامرون نیز هیچ شرطی را نمی پذیرفت و حاضر بود به هر قیمتی که هست خودش فیلمنامه اش را بسازد. سرانجام «گال ان هورد» (Gale Anne Hurd) همکار و بنیان‌گذار استودیو Pacific Western Productions راضی شد تا با قیمت یک دلار فیلمنامه را بخرد به شرطی که خود جیمز کارگردانی آن را برعهده بگیرد.
 
سپس کامرون توانست رئیس شرکت Hemdale Pictures را راضی کند تا اسپانسر مالی فیلم باشد. یکی از وسواس هایی که همیشه کامرون داشته انتخاب بازیگر بوده است. در این فیلم نیز کامرون بسیار به دنبال شخص مورد نظرش بود که بتواند به خوبی نقش ربات بی رحم را بازی کند. سرانجام جیمز کامرون با اطمینان کامل انتخابش را انجام داد. آرنولد شوارتزنگر به دلیل خلاقیتش در هنگام تست گرفتن کامرون و به علاوه فیزیک بدنی اش بسیار انتخاب خوبی برای فیلم بود. فیلم ترمیناتور که در سال 1984 اکران شد، از همه جهات تبدیل به یک موفقیت بی سابقه شد و آرنولد را به یک ستاره هالیوود تبدیل کرد. معمولا ً فیلم‌های اکشن به خاطر قصه‌های نه چندان قوی و نسبتا ً ضعیفی که دارند، زیاد به یادماندنی نمی‌شوند؛ نهایتا قیافه قهرمان خوش تیپ و خوش هیکل در خاطرمان می‌ماند و یکی دو ساعت لذتی که از شنیدن صدای مشت و لگدها و تیراندازی‌ها برده ایم. اما استثناهایی هم پیدا می‌شوند؛ فیلم‌هایی که موفقیت‌شان باعث ساختن  دنباله هایی از آن ها شده است و این ماجرا تا امروز هم ادامه داشته است. فیلم ترمیناتور که قسمت دومش نیز در سال 1991 اکران شد جزو به یاد ماندنی ترین فیلم هاییست که تحولی شگرف در فیلم های اکشن به وجود آورد.در باکس آفیس نیز فروشی عالی داشت و با بودجه 6.5 میلیون دلاری به فروش 75 میلیون دلار رسید. داستان دو فیلم اول ترمیناتور، تا بحال نه تنها قدیمی و کهنه نشده، بلکه با گذشت زمان ارزشمند تر نیز میشود و افراد زیادی از داستان سفر در زمان که جیمز کامرون در آن سال به بی نقص ترین حالت ممکن خلق کرد، الهام میگیرند.
 
فیلم ترمیناتور آنچنان درخشان بود که کمپانی قرن بیست تصمیم گرفت از کامرون برای نویسندگی و کارگردانی فیلم هایش دعوت کند. از آنجا که ریدلی اسکات علاقه ای برای ساخت دنباله شاهکار علمی تخیلی اش" بیگانه" نشان نداد و درگیر ساخت "بلید رانر " بود، کمپانی قرن بیستم جیمز کامرون را برای آوردن دوباره زینومورف ها به سینما، انتخاب کرد. نتیجه، فیلمی شد که کم تر در سینما پیدا می شود. دنباله ای که نه تنها از نسخه قبلی خود چیزی کم ندارد بلکه در بسیاری از موارد، بهتر نیز ظاهر میشود.در قسمت اول، سروکله یک زینومورف در سفینه ای که 5دانشمند آنرا در عمیق ترین مکان های فضا هدایت میکردند پیدا میشود و هیچ راه فراری برای آنان وجود ندارد و نوشته ی روی پوستر فیلم که میگوید" در فضا کسی صدای جیغت را نمیشنود" حاکی از ترس و اضطراب در فیلم است. اما در نسخه جیمز کامرون، چندین سرباز آموزش دیده، سر از سیاره ای در میاورند که پر است از میلیون ها میلیون زینومورف و باز هم راه فراری وجود ندارد، از همین رو اسم فیلم از بیگانه، به بیگانه ها تغییر یافت.طراحی زینومورف ها، مخصوصا زینومورف ملکه که مهم ترین بیگانه فیلم است، بسیار بی نقص، ترسناک و تا حد زیادی چندش آور است که استن وینستون، همکار همیشگی کامرون در فیلم هایش، آن را طراحی کرد و برنده جایزه اسکار نیز شد. کامرون با حفظ ترس و تعلیق نسخه اول، هیجان و اکشنی مضاعف به فیلم می افزاید و فیلمی تمام عیار در این ژانر ارائه میدهد. جیمز کامرون برای ساخت این دنباله می‌توانست روی فرمول موفقِ ریدلی اسکات تمرکز کند و نسخه‌ی دیگری از همان جنس وحشت استخوانسوز و ساختار داستانگویی را ارائه بدهد، اما تصمیم گرفت تا کار خطرناک اما تحسین‌برانگیزی را انجام دهد و با کالبدشکافی دنیای ریدلی اسکات، از زاویه‌ی کاملا متفاوتی به آن نزدیک شود و جنس اکشن و وحشت متفاوتی را از آن بیرون بکشد و تجربه‌ای را ارائه کند که اگرچه کاملا به «بیگانه» پایبند است، اما همزمان زمین تا آسمان با قسمت اول فرق می‌کند. کاراکتر اصلی فیلم اول و دوم بیگانه، ریپلی است که یکی از قوی ترین و سرسخت ترین زنان تاریخ سینماست. در قسمت دوم با دختر بچه ای در سیاره آشنا میشود و از آنجا که خودش دخترش را از دست داده به زودی در نقش مادر دختر بچه به او کمک میکند و بهترین رفیق یکدیگر میشوند.جیمز کامرون در دو فیلم ترمیناتور و بیگانه‎ها ازطریقِ رابطه‌ی ریپلی و دختر بچه در «بیگانه‌ها» و رابطه‌ی سارا کانر، جان کانر و تی‌۸۰۰ در قسمت دوم ترمیناتور، دوتا از بهترین و محبوب‌ترین مادرانِ سینما را معرفی کرد بهترین فیلم هایی که در بطنش مفاهیم فمینیسم را به خوبی گنجانده است. فروش 131 میلیون دلاری فیلم بیگانه ها مسیر را برای جیمز کامرون هموار تر کرد تا بتواند پروژه های شخصی تری بسازد. جیمز از بچگی عاشق دریا و اقیانوس بود و بیشتر از آن عاشق کشتی های غرق شده. علاقه بیش از حد او به اقیانوس او را تبدیل به یک متخصص در کشف اعماق دریاها کرد. او در سال 2011 به عضویت نشنال جئوگرافی درآمد و با زیردریایی «چالشگر اعماق دریا» (Deepsea Challenger) توانست پس از 19 روز به عمیق‌ترین بخش درازگودال ماریانا (Mariana Trench) در 11 کیلومتری سطح زمین، برسد. او به مدت سه ساعت مشغول اکتشاف در اعماق دریا بود و تبدیل به اولین فردی شد که تنهایی به این نقطه قدم گذاشته است. او در آنجا گونه‌های جدیدی از خیار دریایی، کرم ماهی مرکب و جانور تک سلولی بزرگ آمیبی را کشف کرد. علاقه او به اقیانوس سبب ساخت فیلم The Abyss شد. فیلمبرداری این فیلم برای بازیگران بسیار طاقت‌فرسا و خسته‌کننده بود زیرا کامرون به سخت‌گیری و بداخلاق بودن در حین فیلمبرداری بسیار معروف است. این فیلم با بودجه 41 میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه 90 میلیون فروش کند و در اسکار نیز نامزد 4 بخش شد.
 
پس از آن جیمز کامرون تصمیم به ساخت قسمت دوم فیلم ترمیناتور گرفت. فیلمی که تبدیل به یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما، مخصوصا سینمای اکشن و علمی تخیلی شد. صحنه ها و تکیه کلام های زیادی در این فیلم به طرز عجیبی ماندگار شدند و در جاهای مختلفی در سینما به آن ادای دین کرداند. همانند "هاستالاویستالا بیبی" گفتن آرنولد. جدا از کارگردانی درجه یک کامرون در قسمت دوم ترمیناتور، فیلمنامه فیلم نیز بهترین و پخته ترین کار کامرون محسوب میشود. از رابطه عاطفی بین جان کانر با ترمیناتوری که چیزی بجز کشتن بلد نیست ولی رفته رفته معنای انسانیت را درک می کند و می  فهمد انسان ها چرا گریه میکنند و با پایان بندی شاهکار فیلم به این معنا جامه ی عمل می پوشاند، تا دیالوگ های پرمعنای سارا کانر درمورد خلق کردن واقعی زندگی به جای خلق بمب هیدروژنی و نابودی.
 
سارا کانر: (مردای آشغالی مثل تو بمب هیدروژنی را ساختن. فکر می‌کنین خیلی خلاقین. نمی‌دونین خلق کردنِ واقعی یعنی چی، خلقِ زندگی، اینکه رشد کردنش رو تو وجودتون احساس کنین. تنها چیزی که شماها بلدین خلق کنین مرگ و نابودیه.)
 
یکی از بهترین حرکت های جیمز کامرون در این فیلم شیفت دادن نقش آرنولد از کاراکتر بد و ترسناک قسمت اول به ترمیناتوری حامی و نجات دهنده در قسمت دوم است. جایی که سارا کانر قیافه آرنولد را در قسمت دوم ترمیناتور می بیند و فکر میکند طبق حوادث قسمت اول قرار است او را بکشد ولی ناگهان او را از دست ماموران بیمارستان نجات می دهد جزو یکی از ماندگار ترین صحنه های فیلم است. ولی یکی از نکات مثبت دیگر ترمیناتور 2 طراحی فوق العاده بینقص و دقیق آنتاگونیست فیلم است. ربات جیوه ای با فیزیکی لاغر و سبک که راحت می دود و از لای میله های پاسگاه نیز می گذرد. دنیس موران یکی از بزرگان شرکت ILM و دنیای جلوه های ویژه شخصی بود که ساخت این ربات را بر عهده داشت و توانست با خلق ترفند مورف کردن، این ربات که از جنس فلز مایع بود را وارد سینما کند. دنیس موران به همراه استن وینستون توانست جایزه اسکار آن سال را نصیب خود کنند و خود فیلم نیز با بودجه 102 میلیون دلاری به فروش استثنایی 520 میلیون دلار رسید و رکورد پر فروش ترین فیلم را در آن سال زد و البته طولی نکشید که 2 سال بعد اسپیلبرگ با ژوراسیک پارک رکورد ترمیناتور را شکست.
 
طی این سال‌ها کامرون برنامه داشت تا دنباله نابودگر را بسازد، اما کمپانی صاحب اثر طی یک ورشکستگی مجبور به فروش امتیاز این عنوان شد. بنابراین کامرون با شوارتزنگر برای فیلم دروغ‌های حقیقی (True Lies) همکاری سوم خود را آغاز کردند. این فیلم با بودجه 100 میلیون دلاری ساخته شد و توانست در گیشه 232 میلیون دلار بفروشد. دروغ‌های حقیقی در اسکار کاندید بهترین جلوه‌های ویژه شد و در گلدن گلوب نیز «جیمی لی کورتیز» (Jamie Lee Curtis) برنده جایزه بهترین بازیگر زن فیلم کمدی/موزیکال شد.
 
در سال 1994 جیمز کامرون با ایده ای تازه شروع به نوشتن فیلمنامه ای جدید کرد که منشا ایده اش دوباره از دوران کودکی و عشقش به طبیعت و محیط زیست بود. اما زمانی که فیلمنامه تکمیل شد به این نتیجه رسید که با تکنولوژی و سینمای آن دوران قادر به ساخت چنین فیلم عظیمی نیست.
 
پس به جایش شروع به نوشتن فیلمنامه ای دیگر کرد که دوباره در دریا ها سیر میکرد و سرگذشت کشتی بود که در سال 1912 بر اثر برخورد با کوه یخ به طرز هولناکی غرق شده. فیلم تایتانیک محصول سال 1997 فیلمی بود که بیش ترین بودجه ای که تابحال صرف یک فیلم شده بود را کسب کرد و به راحتی توانست رکورد پارک ژوراسیک اسپیلبرگ را غرق کند و با فروش 2 میلیارد و 195 میلیون دلار به پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما تا آن روز بدل شود. تایتانیک پر است از صحنه های عظیم و تکان دهنده ی غرق شدن کشتی و پرت شدن آدم ها از انتهای کشتی که به دو نیم تقسیم شده و پره های غول‎پیکری که از آب بیرون می آیند. دقت سرسام آور کامرون به جزئیات همانند نشستن داخل یک کپسول زمان و بازگشتی 8 و نیم دهه ای به گذشته است. در عین حال فیلم دارای یک داستان عاشقانه تاثیر گذار است و تاثیرگذاری تایتانیک بر روی جوانان آن دهه را می‌توان به مثابه اهمیت فیلم برباد رفته (ویکتور فلمینگ،۱۹۳۹) بر نسل های قدیمی تر دانست. اما جیمز کامرون در این فیلم نیز که داستانی واقعی دارد، بحث های علمی تخیلی را دخیل میکند و با شروع فیلم ما با دنیایی مدرن طرف هستیم درحالی که گروهی با زیر دریایی بسیار پیشرفته برای دستیابی به تعدادی از سنگ های قیمتی دفن شده همراه با کشتی هستند. آن ها به دنبال الماسی گرانبها به اسم قلب دریا هستند که می گویند همراه با کشتی غرق شده بود. پس از دیدن تبلیغ این اکتشاف در تلویزیون پیرزنی 101 ساله(با بازی گلوریا استوارت) تماس می گیرد و می گوید که اطلاعاتی از این جواهر دارد. او خودش را با نام رز دویت بوکیتر، یکی از بازماندگان این تراژدی معرفی می کند. بعد این که رز به محل اکتشاف میرود و داستان اصلی فیلم در طی یک فلش بک روایت می شود. یکی از بزرگ ترین چالش های جیمز کامرون و دیجیتال دومین digital domain که وظیفه جلوه های ویژه فیلم را بر عهده داشت ساخت آب اقیانوس در بعضی از صحنه ها بود. مارک لاسوف، سوپروایزر جلوه های ویژه فیلم می گوید که ما یک سری شیدر هایی که برای ساخت آب بودند را ساختیم ولی این کار به ما فهماند که کارمان سخت تر از این حرف هاست مخصوصا در شات های واید دوربین که سطح بیشتری از آب، داخل قاب تصویر بود. جیمز کامرون نیاز به یک اقیانوس فوتوریل‎استیک داشت که الگوی موج منظمی را به همراه داشته باشد و همچنین انعکاس آسمان و نور خورشید را نیز در خود نمایان کند و این کار در آن سال بسیار سخت و نشدنی بود. تیم جلوه های ویژه به سراغ نرم افزار arête رفت که نرم افزاری غیر سینمایی بود و درحقیقت نرم افزاری دولتی بود برای وزارت دفاع آمریکا. این نرم افزار توسعه داده شده بود برای شبیه سازی و رندر اقیانوس و موج های دریا برای کمک به جاسوسی و شناسایی اقیانوس پیماها، که توسط پنج دانشمند پایه گذاری شده بود. در همان زمان بود که آنها به قدرت عجیب  arête در رندر فوق واقع گرایانه اقیانوس همراه با نور خورشید و موج های منظم پی بردند و نتیجه بسیار بهتر از آن چیزی شد که فکرش را می کردند. اما متاسفانه این نرم افزار، همانند نرم افزار های سینمایی باز و آزاد نبود و تنها یک هدف را دنبال میکرد و امکاناتی برای ادغام کردن آب اقیانوس با کشتی تایتانیک وجود نداشت. جیمز کامرون به مدت 4 ماه با شرکت arête قراردادی تنظیم کرد تا برای یکپارچه سازی حرکت های کشتی و دیگر امکانات، نرم افزار arête را شخصی سازی کنند. و این همکاری موفق باعث شد تا بتوانند آب اقیانوس دیجیتال را خلق کنند. تایتانیک در اسکار کاندید 14 جایزه شد که توانست 11 عدد از این عناوین از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین جلوه های ویژه را از آن خود کند و تبدیل به پر افتخار ترین فیلم کامرون شود.
 
پس از موفقیت تایتانیک، کامرون برای مدت طولانی از صندلی کارگردانی فاصله گرفت و بیشتر وقت خود را صرف ساخت مستند هایی در مورد اقیانوس ها و دنیای زیر دریا کرد که از مشهور ترین آنها میتوان به مستند  Aliens of the Deep اشاره کرد که در مورد موجودات عجیب و هیولا گونه ای است که در اعماق دریا بدون هیچ نوری زندگی می کنند. این مستند به ما نشان میدهد که واقعا در چه دنیایی زندگی می کنیم و هیولاهایی هنوز در حال زندگی کردن هستند که ما از آنها خبر نداریم. او همچنین دوباره 2 مستند درباره تایتانیک در اعماق دریا با نام های Ghosts of the Abyss و Earthship.TV را ساخت که از لحاظ فرم بسیار شبیه اوایل فیلم تایتانیک هستند. او همچنین برای فیلم مرد عنکبوتی (2002) فیلمنامه ای نوشته بود، اما استودیو آن را به دلیل خشونت بالا رد کرد. در عوض فیلمنامه سم ریمی پذیرفته شد.
 
در سال 2005 کامرون اعلام کرد که دو فیلم در برنامه خود دارد، اولی آلیتا: فرشته جنگجو و دیگری آواتار که فیلمنامه اش را در سال 1994 نوشته بود. ابتدا قرار بود آلیتا ساخته شود و بعد از آن آواتار اما در سال 2006 جای این دو فیلم با یکدیگر عوض شد و بودجه استدیو که 300 میلیون دلار بود برای فیلم آواتار در نظر گرفته شد. فیلم آواتار نیز همانند دیگر فیلم های کامرون چالش برانگیز بود و به علاوه نوآوری بزرگی برای سینما داشت و اولین فیلم 3بعدی تاریخ سینماست که به صورت 3بعدی نیز فیلمبرداری شده. به عبارتی دیگر کامرون و تیمش  با خلق فیوژن ریگ، یک ریگ 3d را ساختند که متشکل از دو دوربین بود که یا در کنار هم قرار می گرفت. دوربین بالایی تصویر را به وسیله یک آیینه برمیگرداند و  به این ترتیب حجم در تصاویر ایجاد می شود البته برای این که بتوانند این حجم را ایجاد کنند، فقط می توانستند در راستای یکدیگر و در یک خط حرکت کنند. این در حالی است که سیستم دوربین های فیوژن از ۲ لنز کنار هم تشکیل شده و به کمک استفاده از حسگرهای بسیار کوچکی که تصاویر دیجیتال را با کیفیت بسیار بالادریافت می کنند. این لنزها می توانند حتی از مردمک های انسان هم به یکدیگر نزدیک تر شوند. 
 
کامرون پس از اکران آواتار به موفقیتی عظیم رسید و خود کامرون به حکم فرمایی 12 ساله تایتانیک بر فراز پرفروش ترین فیلم ها پایان داد و آواتار، با فروش استثنایی 2 میلیارد 790 میلیون دلار، پرفروش ترین فیلم تمام دوران شد. داستان آواتار که بیش تر از علاقه کامرون به محیط زیست و حیوانات نشات میگیرد و نقدی است بر قتل عام سرخپوستان توسط نظامیان آمریکایی و خراب کردن محیط زیست توسط انسان ها. فیلم آواتار در هشتاد و دومین مراسم اسکار نامزد 9 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد ولی از بین آنها با 3 جایزه به خانه برگشت. کامرون ساخت 4 دنباله دیگر را برای آواتار در آن سال تایید کرد.ابتدا قرار بود اکران دنباله های بعدی آواتار از سال 2016 آغاز شود ولی کامرون به دلیل وسواسش در پی استفاده از بهترین تکنولوژی و ساخت دنباله ای عالی، دائما اکران فیلم را عقب می انداخت به طوری که اکران قسمت دومش به سال 2022 و قسمت سوم نیز به سال 2024 افتاد و طبق گفته کامرون ساخت قسمت 4 و 5، بستگی به موفقیت آواتار 2 و 3 دارد. به هر حال فیلمبرداری قسمت دوم فیلم پس از گذشت حدودا 10 سالی که از قسمت اول فیلم میگذرد، تمام شده و در مرحله پس تولید است و از آنجا که کامرون فیلمبرداری همه قسمت ها را باهم انجام می دهد، تنها 5 درصد نیز از فیلمبرداری قسمت سوم باقی مانده است. اما کامرون در تمامی این سال ها بعد از آواتار بدون ارائه اثر نبوده. او در مقام تهیه کننده آثار زیادی را ساخته است که باارزش ترین آنها مستند چند قسمتی James Cameron's Story of Science Fiction است که به بررسی سینمای علمی تخیلی و آثار ارزشمندش می پردازد و خودش به عنوان مجری و میزبان برنامه از مهمانان مهمی مانند استیون اسپیلبرگ و ریدلی اسکات و ... دعوت می کند تا درمورد سینمای علمی تخیلی صحبت کنند. 
 
سال 2019 کامرون کارگردانی فیلمنامه قدیمی اش آلیتا را به رابرت رودریگز سپرد و ساخت قسمت جدیدی از ترمیناتور را با نام سرنوشت تاریک که دنباله ای بود بر قسمت دوم ترمیناتور، تیم میلر برعهده گرفت. با اینکه از ترمیناتور جدید بسیار انتظار میرفت که فیلم تحسین برانگیزی باشد زیرا خود کامرون بعداز سال ها به این پروژه برگشته بود و قرار بود با حذف دنباله های ضعیفی که بر روی ترمیناتور 2 ساخته شده بود دنباله ای جدید با شعار بازگشت به ریشه ها ساخته شود ولی متاسفانه این فیلم نیز فیلم قوی از کار در نیامد. ساخت دنباله ای برای ترمیناتور 2 با آن پایان بندی خارق العاده کامرون بسیار کار سخت و شاید نشدنی است و شاید بهترین کار این است که این فرنچایز محبوب و فراموش نشدنی را به حال خود بگذاریم. 
 
سرگذشت جیمز کامرون،سرگذشت تلاش، خلاقیت و نوآوری است. نوآوری هایی که باعث شد آرنولد را به عنوان رباتی بیرحم به سینما معرفی کند و یا تایتانیک دوباره در سال 1997 در اعماق دریاها غرق شود. نوآوری هایی که باعث شد فیلم هایی چنان سطح بالا بسازد تا حتی با وجود کارگردانی خوش ذوق مانند تیم میلر، باز هم در ارائه چیزی بالا تر از خلاقیت کامرون در ترمیناتور 2 عاجز بماند. این یعنی سینما، یعنی کارگردانی.
 
همه سینما دوستان منتظرند تا دوباره جیمز کامرون با برگشتش در سال 2022 نفسی تازه به سینمای علمی تخیلی بدهد و ما نیز بتوانیم تجربه ی لذت بخش دیگری از سینما داشته باشیم. 
 
 

captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
Load More...