۱۴۰۴ دوشنبه ۱۵ مهر
تعداد بازدید : 156

وقتی شمشیر جیبلی در برابر قیچی واینستین ایستاد

در تاریخ سینما، لحظاتی وجود دارند که فراتر از قاب تصویر، به نمادهایی فرهنگی و اخلاقی بدل می‌شوند. یکی از این لحظات، بی‌تردید، ماجرای ایستادگی استودیو جیبلی در برابر هاروی واینستین است, تهیه‌کننده‌ای که سال‌ها با لقب «Harvey Scissorhands» شناخته می‌شد...
نویسنده: امیر احمد علوی
روایتی از مقاومت هنری، غرور فرهنگی و پیروزی هنر بر بازار
 
در تاریخ سینما، لحظاتی وجود دارند که فراتر از قاب تصویر، به نمادهایی فرهنگی و اخلاقی بدل می‌شوند. یکی از این لحظات، بی‌تردید، ماجرای ایستادگی استودیو جیبلی در برابر هاروی واینستین است. تهیه‌کننده‌ای که سال‌ها با لقب «Harvey Scissorhands» شناخته می‌شد، به‌خاطر تمایل افراطی‌اش به بریدن و تغییر فیلم‌ها برای جذابیت تجاری بیشتر. اما در برابر (شاهزاده مونونوکه)، او با چیزی مواجه شد که نه در قراردادها آمده بود و نه در جلسات مذاکره: یک شمشیر سامورایی
 با پیامی کوتاه و قاطع «NO CUTS».
 
 
 
شاهزاده‌ای از دل طبیعت، نه از دل بازار
 
"شاهزاده مونونوکه" (1997)، ساخته‌ی هایائو میازاکی، یکی از پیچیده‌ترین و فلسفی‌ترین آثار استودیو جیبلی است. فیلمی با ۱۳۵ دقیقه زمان، سرشار از مضامین عمیق درباره‌ی طبیعت، جنگ، انسانیت، و تعادل. اثری که نه برای کودکان ساخته شده بود، نه برای فروش آسان. بلکه برای گفت‌وگویی جدی با مخاطب، در فضایی اسطوره‌ای و در عین حال بی‌رحمانه.
 
وقتی حقوق پخش نسخه‌ی انگلیسی فیلم به شرکت Miramax واگذار شد (زیرمجموعه‌ای از دیزنی که تحت مدیریت هاروی واینستین بود) وانستین خواستار کاهش زمان فیلم به ۹۰ دقیقه شد. استدلالش ساده لوحانه بود: (نسخه‌ی کوتاه‌تر، قابل فروش‌تر است). اما اینجا، جیبلی ایستاد
 
شمشیری از توکیو تا نیویورک
 
طبق روایت‌های مختلف، از جمله کتاب خاطرات Sharing a House with the Never-Ending Man نوشته‌ی استیو آلپرت، تهیه‌کننده‌ی باسابقه‌ی جیبلی، این شمشیر توسط توشیو سوزوکی, هم‌بنیان‌گذار و تهیه‌کننده‌ی اصلی جیبلی از مغازه‌ای به طور مخفیانه در توکیو تهیه شد. شمشیری واقعی، اما بدون تیغه‌ی برنده، که در چمدان دستی‌اش به نیویورک برد و در جلسه‌ای رسمی، در برابر واینستین و تیمش روی میز گذاشت. روی شمشیر، یادداشتی بود با دو کلمه: «NO CUTS» 
 
یکی از کارمندان میرامکس بعداً به آلپرت گفت: شما به هاروی شمشیر دادید؟ دیوانه‌اید؟ ... اما باید بگیم این دیوانگی، همان چیزی بود که از هنر محافظت کرد.
 
 
 
 
میازاکی، مردی که تسلیم نشد...
 
اگرچه سال‌ها این حرکت به میازاکی نسبت داده می‌شد، او در مصاحبه‌ای با The Guardian در سال 2005 گفت: (در واقع تهیه‌کننده‌ام این کار را کرد. البته من هم به نیویورک رفتم و با این مرد، هاروی واینستین، روبه‌رو شدم. او با حملاتی تند و درخواست‌های مکرر برای حذف بخش‌هایی از فیلم، مرا بمباران کرد. اما من شکستش دادم)
 
این جمله‌ی آخر "من شکستش دادم" نه فقط یک پیروزی شخصی، بلکه بیانیه‌ای فرهنگی بود. میازاکی، مردی که آثارش از دل طبیعت، فلسفه و زیبایی می‌جوشند، حاضر نشد اثرش را قربانی تجارت سینمایی هالیوود کند.
 
فراتر از ژاپن، درسی برای جهان
 
این ماجرا، تنها یک درگیری بر سر زمان فیلم نبود. بلکه تقابل دو جهان‌بینی بود: یکی که هنر را ابزار فروش می‌بیند، و دیگری که هنر را زبان حقیقت می‌داند. جیبلی، با آن شمشیر نمادین، نه فقط از (شاهزاده مونونوکه) محافظت کرد، بلکه از حق هنرمند برای حفظ دیدگاهش نیز دفاع کرد.
 
در دنیایی که بسیاری از آثار هنری قربانی سانسور، بازنویسی ، جذابیت تجاری و بزدلی تهیه کننده و کارگردان می‌شوند، این حرکت جیبلی همچون چراغی در تاریکی است. چراغی که نشان می‌دهد گاهی، برای حفظ روح یک اثر، باید شمشیر کشید, حتی اگر تیغه‌اش واقعی نباشد.
 
 
 
 
نتیجه‌گیری: شمشیر جیبلی، نماد مقاومت هنری
 
خوشبختانه امروز که به تماشای شاهزاده مونونوکه مینشینیم 135 دقیقه است، اما این مدت زمان بیشتر چندین تیک تاک بیشتر ساعت نیست ، بلکه یک بیانیه‌ی اخلاقیست. اثری که به لطف ایستادگی جیبلی، دست‌نخورده به مخاطب جهانی رسید. با شمشیری که شاید بُرنده نبود، اما بَرنده بود
 
در جهانی که قیچی‌ها هنوز در دست‌اند، شمشیر جیبلی یادمان می‌آورد: "بدون حذف" گاهی نه یک درخواست، بلکه یک اصل است.
 
 
منابع:
 
[1] FandomWire – Real Truth Behind Miyazaki’s Sword Incident
[2] IndieWire – Weinstein Threatened Studio Ghibli Over Runtime
[3] Kotaku – The Time Studio Ghibli Stood Up To Harvey Weinstein With A Katana
 
captcha
نظر شما پس از تایید نمایش داده خواهد شد.
Load More...